انقلاب مردم مصر که تا چندی پیش به عنوان امید بهار عربی و بیداری اسلامی مطرح بود در پی کودتای اخیر نظامیان و روی کار آمدن دولت به ظاهر تکنوکرات ولی در واقع وابسته به نظامیان امروزه به خزان عربی تبدیل شده است.
شاید کودتای ارتش مصر در سرنگونی «محمد مرسی» رئیس جمهور منتخب مردم مصر به ظاهر اقدامی در جهت حمایت از ارادهی مردم مصر باشد، خصوصاً حمایت از معترضانی که برای مخالفت با سیاستهای محمد مرسی در میدان تحریر جمع شده بودند و کناره گیری او را از قدرت خواستار بودند. اما این تحلیل با چند اشکال اساسی مواجه است که تمامی دموکراسی خواهان واقعی به خوبی این اشکال را درک میکنند و میدانند که اقدام اخیر ارتش مصر هرچند در ظاهراً در جهت حمایت از ارادهی ملی در مصر بوده، اما در واقع تیشهی محکمی به روند شکل گیری دموکراسی در مصر زده است. آنها به خوبی میدانند که دخالت ارتش در سیاست داخلی یک کشور و قرار گرفتن در یک طرف دعوای داخلی تحت هر شرایط و عنوانی یک سم مهلک در جهت کنترل و به انحراف کشیدن ارادهی مردمی است. خصوصاً ارتشی که سابقهی نیم قرن همکاری با دیکتاتوری را در کارنامهی خود دارد. رهبران چنین ارتشی حتی در تئوری نمیتوانند قواعد دموکراسی را بپذیرند، چه رسد به اینکه خود به عنوان مدافع دموکراسی در جامعه، عمل نمایند.
تجربهی یک قرن اخیر کشورهایی که روند دموکراسی را با موفقیت طی کردهاند خصوصاً کشورهای اروپایی و توسعهیافته به خوبی نشان میدهد که تحقق دموکراسی تنها از طریق صندوقهای رأی ممکن است، حتی اگر این صندوقها به طور مقطعی بدترین نتیجه ممکن را رقم زده باشند. بهمین دلیل بعد از جنگ جهانی دوم در هیچ کشور اروپایی و توسعهیافته دیگری شاهد کودتای نظامیان نبودهایم، بلکه این کشورها حتی در بدترین و بحرانیترین شرایط ممکن سعی کردهاند، مشکلات خود را بدون دخالت نظامیان و از طریق انتخابات و صندوقهای رأی و با تغییر رهبران خود حل کنند. بهمین دلیل این کشورها توانستهاند در گذر سالهای متمادی مسیر تکامل سیاسی را طی کرده و دموکراسی را در جامعهی خود نهادینه کنند.
اما در کشورهای شرقی و خاورمیانه، دخالت نظامیان و کودتای این قشر ضمن بیاعتمادی مردم نسبت به شکلگیری دموکراسی، آفتهای دیگری را مثل قطببندی شدید میان گروههای سیاسی و رشد افراطگرایی به همراه داشته است.
اگر نارضایتی اخیری که از رئیس جمهور مرسی در مصر وجود داشت مشابه آن در یک کشور توسعهیافته اتفاق میافتاد، ممکن بود این دولت سقوط میکرد، اما این سقوط با روشی دموکراتیک و برگزاری انتخابات جدید صورت میگرفت، نه بواسطهی کودتا علیه یک رئیس جمهور قانونی و دستگیری او و همفکرانش. در کشورهای توسعهیافته نیز ما شاهد اعتراض به سیاستهای اشتباه سیاستمداران هستیم، زیرا امکان ندارد که در جایی دموکراسی باشد ولی همهی انتخابها درست باشد. در تمام نقاط دنیا در دموکراسی شانس درست و اشتباه با هم برابرند، اما تفاوت در روشهاست که ظرفیت یک ملت را برای پذیرش دموکراسی یا عدم آن مشخص میکند، و اینکه آیا ما میخواهیم با روش دموکراتیک به اهداف خود برسیم یا روش غیر دموکراتیک؟ وقتی که ما روش غیر دموکراتیک را برگزیدیم و برای کودتای نظامی هلهله و شادی به راه انداختیم معنای رفتار ما این است که حاضر نیستیم قواعد دموکراسی را بپذیریم و قدرت مخالفان خود را تحمل کنیم و این آغاز مرگ دموکراسی در یک کشور است.
ممکن است این پرسش مطرح شود، که آیا غیر از کودتای نظامی راه دیگری برای مردم مصر وجود داشت؟ و آیا آنان با روش دیگری میتوانستند مانع از سیاستهای محمد مرسی شوند؟
در پاسخ باید گفت: محمد مرسی رئیس جمهور قانونی مصر بوده است و برکناری او نیز باید با روش قانونی صورت میگرفت. تثبیت دموکراسی در هر کشوری نیازمند صبر و گذشت و تحمل مخالفان است. متأسفانه این خصوصیت به علت حاکمیت دههها استبداد در کشورهای خاورمیانه کمتر میان مردم این منطقه وجود دارد. از اینرو دموکراسی در کشورهای خاورمیانه همواره در معرض سقوط قرار دارد، زیرا آستانهی تحمل مخالفان در مقابل هم و میزان قضاوت منصفانه در مورد مخالفان در این کشورها بسیار پایین است.
سؤال اینجاست که معترضان مصری با معترضان اروپایی و آمریکایی چه فرقی دارند که وقتی نسبت به خطای دولتمردان خود اعتراض دارند با روشی دموکراتیک این اعتراض را تا تحقق خواستههای خود دنبال میکنند؟ آیا خطاهای مرسی در طول یک سال برای کشوری که تازه انقلاب کرده است و مشکلات اقتصادی و اجتماعی فراوانی دارد از خطای دولتمردان آمریکایی و انگلیسی بیشتر است که با فریب مردم خود و مردم دنیا، جنگی بزرگ و پرهزینه را بر کشور خود و جهان در عراق و سایر نقاط دنیا تحمیل نمودند و سبب کشته شدن دهها هزار نفر از سربازان خود در عراق و افغانستان و... شدند؟
به راستی اعتراض مردم آمریکا و انگلیس نسبت به سیاستهای جنگطلبانهی دولتمردان خود چگونه بود؟ آنان سعی کردند با روشهای مدنی و دموکراتیک افکار عمومی و اقشار مختف را علیه این دولتمردان بسیج کنند و با تبدیل نمودن گفتمان خود به گفتمان اکثریت سبب روی کار آمدن دولتهایی در کشور خود شوند که حداقل در ظاهر با جنگ مخالفند. همین سیاست توسط مردم اسپانیا و فرانسه نیز علیه دولتمردان خود دنبال شد.
تفاوتی که در رفتار معترضان آمریکایی، انگلیسی، اسپانیایی و فرانسوی در مقایسه با معترضان مصری وجود داشت، فاصلهی عمیق دموکراسیخواهی را در میان طرفین نشان میدهد.
در طرف اول معترضان قواعد دموکراسی را پذیرفتهاند و میدانند تحقق اهداف جز با مبارزهی مدنی و برگزاری انتخابات و صبر و انتظار ممکن نیست. این معترضان هرگز از کودتای نظامی و دخالت ارتش در کشور خود استقبال نکردند و چنین درخواستی را مطرح ننمودند، اما در مصر دقیقاً برعکس آن اتفاق افتاد. با وجود اینکه برای راستیآزمایی سیاستهای محمد مرسی امکان برگزاری رفراندوم وجود داشت، ولی ارتش و معترضان بدون توسل به روشهای دموکراتیک، سرنگونی دولت منتخب و قانونی را طلب نمودند. آنها نه تنها از سقوط رئیس جمهور خود راضی هستند، بلکه از تعطیلی و نابودی سایر نهادهای دموکراتیک مثل پارلمان در کشور استقبال نمودهاند. فقط به این دلیل که اکثریت این پارلمان در اختیار مخالفان است.
نباید فراموش کرد که دموکراسی هزینهای دارد و همهی مدعیان دموکراسی باید این هزینه را بپذیرند. این هزینه تحمل موفقیت رقباست که ممکن است سیاست آنان از نظر گروههای دیگر اشتباه باشد. باید هزینه صبر و انتظار را پرداخت نمود و به رقبا فرصت داد تا با اعمال خویش، خود را در معرض قضاوت مردم قرار دهند. تنها در این شرایط است که میتوان انتظار داشت که در صورت چرخش قدرت رقبا نیز به مخالفان خود که امروز به قدرت رسیدهاند فرصت عمل بدهند. اما اگر برای رهایی از بنبستها به دخالت ارتش متوسل شویم چه تضمینی وجود دارد که در آینده نیز ارتش به بهانههای مختلف از جمله ناکارآمدی یک رئیس جمهور منتخب علیه او کودتا نکند و دولت او را سرنگون نکند و بار دیگر به بهانهی ناکارآمدی یک دولت دموکراتیک دیگر دولت تحت حمایت خود را روی کار نیاورد؟
محمد مرسی نخستین رئیس جمهور غیر نظامی و منتخب جهانی عرب بود. کودتا علیه وی صرف نظر از اینکه سیاستهای او درست درست بوده یا اشتباه برای دههها، فرهنگ دموکراسی در مصر و جهان عرب را به عقب میراند و در عوض فرهنگ حذف رقیب به هر قیمت ممکن را که از آفتهای جامعه رو به رشد است، جایگزین آن میکند.
نظرات
شهاب
04 مرداد 1392 - 02:24به نام خدا گرچه جماعت اخوان تحمل نظر منتقدان را ندارند اما لازم مي دانم سقوط دولت اين حزب را در مصر به هوادارن حزب تسليت و به عموم مسلمانان و موحدين تبريك بگويم. به جماعت دعوت و اصلاح هم توصيه مي كنم از سرنوشت اخوان مصر عبرت بگيرند و دست از ريا و نفاق و خيانت به اهل سنت ايران بردارند. فاعتبروا يا اولي الابصار.
سرباز شهاب!
04 مرداد 1392 - 12:17شهاب جان راست می فرمایند! آخه ایشان هم رهبر النوریهای ایران است! دست از پا خطا کنید, نامبرده شما اصلاحیهای خائن را به دست برادر بزگوارشان البرادعی خواهد دادتا به اشد مجازات محکوم شوید. شما ای دعوتی و اصلاحیها!!! به چه حقی و به چه جراتی از دموکراسی دفاعد می کنید در حالی که ما پیروان النور! هنوز نتوانسته ایم مبارک عزیز مان را از زندان آزاد کنیم. مرسی خائن بود چون به جای تورات و انجیل همه اش قرآن می خواند و به سیسوکراسی اعتقاد نداشت. سرباز جان برکف شهاب فرمانده ارشد الیهود
دانیال
04 مرداد 1392 - 03:14آقای محترمی که محترم نیستید و ادبیات مزدورانه ای دارید و به احتمال قوی از کاسه لیسان طواغیت می باشید، بدانید: 1-نفاق و خیانت برازنده شما ، حزب وگروهتان هست که تمام دینتان در حرکاتی کششی مثلا نماز خلاصه شده است... فهم دینی امثال شما آنقدر محدود و ضعیف است که نمی تواند حرکات اسلامی را درک کند...شما ها از درک اخوان عالمی عاجزید و سخت از آن می هراسید چون شما و اربابانتان می دانید اخوان عالمی می تواند اسلام را به روز های اوج بازگرداند..برای همین از آن می ترسید از الله می خواهم شر امثال شما را از امت اسلامی دور کند
عزیز صادقی
08 مرداد 1392 - 10:28سلام علیکم واقعا کسانی مثل شهاب از اینگونه نوشتن و نظر دادن چه چیزی را دنبال می کنند خدمت به اسلام و مسلمانان انهم با خیالنت کار و منافق خواندن جمعی از مسلمانان دیگر به نظر من نمی شود با تکفیر و توهین و منافق و خیانتکار نامیدن دیگران به اهل سنت و دین خدا خدمت کرد آیا واقعا این ادبیات یک مسلمان در حق مسلمانی دیگر است؟؟؟؟!!!!! در حالیکه تمام دشمنان اسلام چنگ و دندان خود را برای گویندگان لااله الا الله تییییییییییییییییییییییییییییییز کرده اند. اللهم انصر الاسلام و المسلمین ووحد بین صفوف المسلمین و الف بین قلوب المسلمین